جاودانگی قیام سیدالشهداء
نوشته شده توسط : زهرا هاشمی

حضرت على بن الحسين خطاب به شخصی به نام زائده فرمودند: خبر به من رسيده كه گاهى به زيارت قبر ابى عبد اللَّه الحسين مى‏روى؟ عرض كردم: همان طور است كه خبر به سمع شما رسيده. حضرت فرمودند: براى چه مبادرت به چنين فعلى مى‏ورزى در حالى كه تو نزد سلطان مكانت و منزلتى داشته و وى كسى است كه توان اين را ندارد ببيند شخصى به ما محبّت داشته و ما را بر ديگران برترى مى‏دهد و فضائل ما را ذكر مى‏كند و حقّى كه از ما بر اين امّت واجب است را رعايت مى‏نمايد؟ محضر مباركش عرض كردم: به خدا سوگند قصدم از اين فعل فقط رضايت خدا و رسول خدا بوده و از غضب و سخط كسى كه بر من غضب نمايد ترس و وحشتى ندارم و امر مكروهى كه از ناحيه اين فعل به من برسد هرگز در سينه‏ام گران و سنگين نيست و بر من قابل تحمّل مى‏باشد. حضرت فرمودند: تو را به خدا سوگند امر چنين است؟ عرض كردم: به خدا سوگند امر چنين است. حضرت سؤالشان را سه بار تكرار فرموده و من نيز جوابم را سه بار بازگو نمودم. سپس حضرت فرمودند: بشارت باد ترا، بشارت باد ترا، بشارت باد تو را، لازم شد خبر دهم تو را به حديثى كه نزد من بوده و از احاديث نخبه و برگزيده‏اى است كه جزء اسرار مخزونه مى‏باشد و آن اين است: زمانى كه در طَف (كربلا) آن مصيبت به ما وارد گشت و پدرم و تمام فرزندان و برادران و جميع اهلش كه با او بودند كشته شدند و حرم و زنان آن حضرت را بر روى شتران بى‏جهاز نشانده و ما را به كوفه برگرداندند پس به قتلگاه ايشان چشم دوختم و ابدان طاهره ايشان را برهنه و عريان ديدم كه روى خاك افتاده و دفن نشده‏اند، اين معنا بر من گران آمد و در سينه‏ام اثرش را يافته و هنگامى كه از ايشان چنين منظره‏اى را مشاهده كردم‏ اضطراب و بى‏آرامى در من شدت يافت به حدّى كه نزديك بود روح از كالبدم خارج گردد، اين هيئت و حالت را وقتى عمّه‏ام زينب كبرى دختر على بن ابى طالب از من مشاهده نمود فرمود: اين چه حالى است از تو مى‏بينم، اى يادگار جدّ و پدر و برادرم چرا با جان خود بازى مى‏كنى؟!! من گفتم: چگونه جزع و بيتابى نكنم در حالى كه مى‏بينم سرور و برادران و عموها و پسر عموها و اهل خود را در خون خويش طپيده، عريان و برهنه بوده، جامه‏هايشان را از بدن بيرون آورده‏اند، بدون اينكه كفن شده يا دفن گرديده باشند، احدى بالاى سرشان نبوده و بشرى نزديكشان نمى‏شود گويا ايشان از خاندان ديلم و خزر مى‏باشند؟!! عمّه‏ام فرمود: آنچه مى‏بينى تو را به جزع نياورد، به خدا سوگند اين عهد و پيمانى بوده كه رسول خدا با جدّت امير المؤمنين و پدرت سيّد الشهداء و عمويت امام مجتبى نموده و خداوند متعال نيز از گروهى از اين امت كه در عداد ستمكاران و سركشان نمى‏باشند پيمان گرفته است ايشان در بين اهل آسمان‏ها معروف و مشهورند كه اين اعضاء قلم شده را جمع كرده و دفن نموده و اين اَبدان و اجسام خون آلود را به خاك سپرده و در اين سرزمين براى قبر پدرت سيد الشهداء نشانه‏اى نصب كرده كه اثرش هيچ گاه كهنه نشده و گذشت شب و روز آن را محو نمى‏كند، و بسيارى از پیشوایان كفر و اِلحاد و اَبناء ضِلالت و گمراهى سعى در نابود كردن آن مى‏نمايند اما به جاى اينكه رسم و نشانه آن از بين رود ظاهرتر و آشكارتر مى‏گردد.[1]

توضیح: آری عده بسیار زیادی از پیشوایان ضلالت و گمراهی در طول تاریخ سعی داشته اند تا سنت عزاداری برای سیدالشهدا را زیر سوال برده و اینگونه مجالس دیگر برگزار نگردد اما همانگونه که حضرت زینب ام المصائب وعده فرمودند نه تنها این مجالس کمرنگ تر و یا نابود نگشته بلکه روز به روز بر شکوه و عظمت و وسعت این مجالس افزوده میگردد و همه این سخنان یاد آور این کلام گهربار از رسول خداست که میفرماید: همانا محبت حسین حرارتی در دلهای مومنان ایجاد کرده که هرگز خاموش نمیگردد


[1]. کامل الزیارات باب 88




:: بازدید از این مطلب : 753
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 اسفند 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: